طرح موضوع تعیین نوع حکومت از سوى برخى افراد، به بهانههاى مختلفى نظیر عدم شناخت و آگاهى مردم در زمان پیروزى انقلاب اسلامى و یا تغییر دیدگاهها و خواست جامعه، بیانگر این حقیقت است که طراحان آن، یا به کلى از واقعیتها و حقایق دوران انقلاب اسلامى و پس از آن بىخبرند و یا این که خود را به بىخبرى و غفلت مىزنند. مسلماً طرح چنین مطالبى، خلاف حقایق تاریخى و واقعیات کنونى جامعه بوده و توهین به ملت فهیم و آگاه ایران است. به دلیل گستردگى این مسائل و رعایت اختصار، در خصوص هر کدام از این شبهات، نکاتى را بیان مىنماییم:
الف) نگاهى واقع بینانه به محتواى اعلامیهها، سخنرانىها، شعارها، تظاهرات و... که در زمان قبل از انقلاب و سالهاى پیش از آن مطرح شد و بارها از سوى رهبران فکرى و اکثریت قاطع مردم به کار رفت، بطلان این موضوع را ثابت مىکند؛ مثلاً اصل مهم ولایت فقیه که مهمترین رکن نظام جمهورى اسلامى است، از مدتها پیش از پیروزى انقلاب (در سال 1322ش.) از سوى حضرت امام در کشف الاسرار تبیین شده بود و پس از آن، در سایر آثار و به ویژه در درس خارج فقه وى، بسط و گسترش یافته و از طریق سخنرانى شاگردان امام و اعلامیه، نوارکاست و... به اطلاع و آگاهى مردم مىرسید. حضرت امام در صفحه 185 کتاب کشف الاسرار مىنویسد: «حکومت اسلامى، حق فقیه جامع الشرایط است و...».
همچنین تشکیل حکومت، بر اساس آموزههاى دین مبین اسلام و اجراى احکام و ارزشهاى الهى در جامعه، از مهمترین خواستهاى مردم و رهبران فکرى - مذهبى آنان بود.
میشل فوکو، فیلسوف مشهور فرانسوى و نظریه پرداز فرامدرنیسم که در جریان انقلاب اسلامى به تهران و قم مسافرت کرد و از نزدیک شاهد وقوع انقلاب اسلامى بود، بر این واقعیت تأکید مىکند. روح انقلاب اسلامى در این حقیقت یافت مىشود که مردم ایران از طریق انقلاب خود، در جستوجوى ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند. هدف اصلى آنها، ایجاد یک تحول بنیادین فردى و اجتماعى در حیات اجتماعى و سیاسى و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود. ایرانیان در صدد ایجاد تحول در نحوه زیستن خود بودند و قبل از هر چیز، خود را هدف قرار داده بودند. آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام براى آنان، هم دواى درد فردى و هم درمان بیمارىها و نواقص جمعى بود.
فوکو براى درک انقلاب اسلامى، مستقیماً به سراغ مردم انقلابى در خیابانها رفته است. به نظر وى، از دید مردم حاضر در خیابانها و تظاهرات و درگیرىها، حکومت اسلامى از یک طرف حرکتى براى ارائه نقشى دائمى و تعریف شده در ساختارهاى سنتى جامعه اسلامى و از جانب دیگر، راهى براى وارد کردن ابعاد معنوى در زندگى سیاسى بود. مفهوم «معنویتگرایى سیاسى»، قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامى ایران را تشکیل مىدهد.1
دلایل بىشمارى از این نوع، همگى حاکى از این واقعیت است که مردم ایران، با علم و آگاهى کامل خواستار تشکیل حکومتى بر مبناى آموزههاى اسلامى و اجراى کامل آنها در جامعه خویش بودند و بر این اساس، انقلاب اسلامى را به پیروزى رساندند.
ب) این که «انتخاب این نظام توسط مردم، از روى ناچارى بوده و گزینههاى بیشترى براى انتخاب بهتر وجود نداشته»، به هیچ وجه صحت ندارد؛ زیرا الگوهاى مختلف لیبرال، دموکراسى، نظام سوسیالیستى و... وجود داشتهاند و مدافعان هر کدام، به شدت به ترویج دیدگاههاى خود مىپرداختند.
عاملى که باعث شد این الگوها از سوى مردم مورد پذیرش و اقبال قرار نگیرد، به اصل شناخت و انتخاب مردم باز مىگردد که از یک سو به ماهیت دروغین و ضد مردمى این الگوها پى برده بودند و از سوى دیگر، با شناخت کامل، تشکیل حکومت براساس آموزههاى اسلام را از صمیم جان خواستار بودند.
ج) این نکته که مردم اکنون خواهان تجدید نظر هستند، به دلایل زیر نادرست است:
1. شرکت گسترده مردم از اوایل انقلاب تاکنون در 25 انتخاب مهم و سرنوشت ساز، حاکى از رضایت مردم، نسبت به انتخاب نوع حکومت است.
2. حضور گسترده مردم در تظاهرات و راهپیمایىهاى میلیونى و مراسم مختلف، نظیر سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى، سالگرد رحلت حضرت امام(ره)، روز جهانى قدس و...، همگى بیانگر عزم راسخ مردم بر ادامه راهى است که از سالها پیش از پیروزى انقلاب اسلامى آغاز کرده بودند و در راستاى تحقق اهداف و آرمانهاى آن به پیش مىروند.
3. حضور شکوه آفرین و غیورانه اقشار مختلف مردم در جنگ تحمیلى و تقدیم هزاران شهید، جانباز، آزاده و بررسى وصیت نامههاى شهیدان و سخنان ایثارگران و...، بهترین شاهد براى اثبات مدعاى فوق است.
حقایق فوق، بیانگر این واقعیت است که مردم ایران، هرگز از انتخاب خود پشیمان نشدهاند و همچنان مصمم به پىگیرى خواستهاى خود، مبنى بر تحقق کامل آموزههاى اسلام مىباشند و اگر انتقادى از مردم مشاهده مىشود، انتقاد نسبت به مجریان و کارگزاران در اجراى وظایف است و به اصل حکومت و نظام مربوط نمىشود. مردم نگران این موضوع مهم هستند که چرا با گذشت بیش از دو دهه از انقلاب اسلامى، هنوز ارزشها و آرمانهاى انقلاب اسلامى، به صورت کامل محقق نمىشود؛ چرا از ورود افراد غیرمتعهد و گاهى وابسته به بیگانگان، در بدنه اجرایى و یا سیاستگذارى نظام اسلامى، به صورت جدى ممانعت به عمل نمىآید تا شاهد مشکلات و معضلات کنونى جامعه، از قبیل فقر، تبعیض، فساد ادارى، بحران اشتغال، به خطر افتادن استقلال کشور و... نباشیم.
در هر صورت، انقلاب اسلامى، مسئلهاى اتفاقى و ناگهانى نبوده که بتوان احتمال ناآگاهى و عدم شناخت و... را درباره آن مطرح کرد. انقلاب اسلامى مسئلهاى است که قدمتى به اندازه یک قرن دارد و با طرح چنین شبهاتى سازگارى ندارد. نظام جمهورى اسلامى ایران، براساس خواست و رأى آگاهانه مردم تشکیل شده و با حمایت و مشارکت گسترده آنان تداوم یافته است و مردم هرگز از انتخاب اولیه خویش، مبنى بر تشکیل حکومت اسلامى و اجراى آموزههاى اسلام، پشیمان نیستند.
ممکن است گفته شود که در مسائلى مانند تعیین نوع حکومت، هر چند احتمال ضعیفى وجود داشته باشد، اما چون موضوع بسیار اهمیت دارد باید به آن ترتیب اثر داد و در نتیجه ممکن است رأى نسل جدید، مغایر با رأى نسل گذشته باشد. در پاسخ به این اشکال باید گفت که حضور پرشور جوانان در صحنههاى دفاع و حمایت از نظام اسلامى، این احتمال را نفى مىکند و علاوه بر این، این احتمال، در مورد هر نظام و حکومتى وجود دارد. ممکن است کسى بگوید که: اگر در آمریکا انتخابات برگزار شود، نسل جدید، نظام دو حزبى کنونى را نمىپذیرد؛ پس باید انتخابات برگزار شود؛ آیا فقط با این احتمال، مىتوان انتخابات مجدد برگزار کرد؟ آیا تاکنون در هیچ کشورى - با هر شکل از حکومت - انتخاباتى به صرف احتمال و ادعا انجام شده است تا نظام جمهورى اسلامى هم چنین کند؟!
اگر مردم با انتخابات آزاد نمایندهاى را برگزینند و پس از گذشت زمان اندکى، احتمال داده شود که رأى دهندگان از نظر خویش برگشتهاند، باید تقاضاى تجدید انتخابات شود؟! همین احتمال در مورد انتخابات ریاست جمهورى، اعضاى شوراى شهر، شهرداران و مسئولان دیگرى که در نظامهاى مختلف از طریق انتخابات برگزیده مىشوند نیز مطرح مىشود. اگر در انتخابات به صرفِ احتمال تغییر نظر و رأى مردم - که در هیچ زمانى منتفى نیست - انتخابات مجدد برگزار گردد، کار دولتها و حکومتها، فقط برگزارى انتخابات مىشود! و علاوه بر این، ثبات کشور از بین خواهد رفت.